خدایا
خدایـــــا این بند دل آدم کجاست؟؟
ک گاهی با یک اسم..
نگاه..
با حضور یک نفر..
و یا با یک لبخند “پاره میشود
خدایـــــا این بند دل آدم کجاست؟؟
ک گاهی با یک اسم..
نگاه..
با حضور یک نفر..
و یا با یک لبخند “پاره میشود
ﮔﻔﺖ ﭼﻲ ﺷﺪﻱ؟
ﮔﻔﺖ ﭼﻲ ﺷﺪﻱ؟ ? ﭼﺮﺍ ﺍﻳﻨﺠﻮﺭﻳﻲ؟
ﺳﺮﻣﻮ ﺍﻧﺪﺍﺧﺘﻢ ﭘﺎﻳﻴﻦ ﮔﻔﺘﻢ ﻣﻬﻢ ﻧﻴﺴﺖ
ﮔﻔﺖ ﭼﺮﺍ ﺳﺮﺗﻮ ﻣﻲ ﻧﺪﺍﺯﻱ ﭘﺎﻳﻴﻦ؟
ﮔﻔﺘﻢ ﻣﻬﻢ ﻧﻴﺴﺖ
ﮔﻔﺖ ﺩﻟﺖ ﻭﺍﺳﻢ ﺗﻨﮓ ﻧﺸﺪﻩ؟
ﮔﻔﺘﻢ ﻣﻬﻢ ﻧﻴﺴﺖ
ﮔﻔﺖ ﻋﺎﺷﻖ ﺷﺪﻱ؟
ﮔﻔﺘﻢ ﻣﻬﻢ ﻧﻴﺴﺖ
ﮔﻔﺖ ﻫﻨﻮﺯ ﺩﻭﺳﻢ ﺩﺍﺭﯼ؟
ﮔﻔﺘﻢ ﻣﻬﻢ ﻧﻴﺴﺖ
ﻧﺎﺭﺣﺖ ﺷﺪ
ﮔﻔﺖ ﺍﮔﻪ ﻣﻬﻢ ﻧﺒﻮﺩ ﮐﻪ ﻧﻤﻲ ﭘﺮﺳﻴﺪﻡ
ﮔﻔﺘﻢ ﻣﻬﻢ ﻧﻴﺴﺖ
ﻳﻪ ﻟﺒﺨﻨﺪﻱ ﺯﺩ ﻭ ﮔﻔﺖ ﻣﻬﻢ ﻧﻴﺴﺖ
ﮔﻔﺘﻢ ﭼﻲ؟
ﮔﻔﺖ ﻣﻬﻢ ﻧﻴﺴﺖ ﭼﻴﺰﺍﻳﻲ ﮐﻪ ﻣﻬﻢ ﻧﻴﺴﺖ
ﻭ ﺭﻓﺖ
ﺳﺮﻣﻮ ﺑﺎﻻ ﺍﻭﺭﺩﻡ ﺗﺎ ﺭﻓﺘﻨﺶ ﻭ ﺑﺒﻴﻨﻢ
ﺩﺍﺩ ﺯﺩ ﻧﮕﺎﻩ ﻧﮑﻦ ﭼﻴﺰﻱ ﺭﻭ ﮐﻪ ﺑﺮﺍﺕ ﻣﻬﻢ ﻧﻴﺴﺖ
ﻣﻦ ﻫﻴﭻ ﻭﻗﺖ ﻧﮕﻔﺘﻢ ﻣﻬﻢ ﻧﻴﺴﺘﻲ
ﻓﻘﻂ ﮔﻔﺘﻢ :
ﻣﻬﻢ ﻧﻴﺴﺖ ﺩﺭﺩﺍﻱ ﻣﻦ
ﻣﻬﻢ ﻧﻴﺴﺖ ﺍﻳﻦ ﺩﻝ ﻣﻦ
ﻣﻬﻢ ﻧﻴﺴﺖ ﺩﺭﺩ ﺩﻻﻡ
ﻣﻬﻢ ﻧﻴﺴﺖ ﻏﺼﻪ ﻫﺎﻡ
ﻣﻬﻢ ﻧﻴﺴﺖ ﺩﻝ ﺧﻮﺍﺳﺘﻪ ﻫﺎﻡ
ﻣﻬﻢ ﻧﯿﺴﺖ ﺑﻲ ﺻﺪﺍ ﺷﮑﺴﺘﻪ ﺍﻡ
ﻳﺎ ﺍﻳﻨﮑﻪ ﮔﻤﺸﺪﻧﻢ
ﻣﻬﻢ ﻧﻴﺴﺖ ﻧﺒﻮﺩﻧﻢ
ﻣﻬﻢ ﻧﯿﺴﺖ ﻫﻨﻮﺯ ﺑﺮﺍﺕ ﻣﯿﻤﯿﺮﻡ
ﻣﻬﻢ ﺗﻮ ﺑﻮﺩﻱ ﮐﻪ ﺩﻳﮕﻪ ﻧﻴﺴﺘﻲ
ﺩﻳﮕﻪ ﻫﯿﭽﯽ ﻣﻬﻢ ﻧﻴﺴﺖ ﺑﺮﺍﻡ ...
بعضی وقتا سکوت میکنی
چون اینقدر رنجیدی که نمیخوای حرفی بزنی…
بعضی وقتا سکوت میکنی
چون واقعا” حرفی واسه گفتن نداری…
گاه سکوت یه اعتراض …
گاهی هم انتظار…
اما بیشتر وقتا سکوت واسه اینه که
هیچ کلمه ای نمیتونه
غمی که تو وجودت داری توصیف کنه!
دیکتــــه روزگار
نبودنت را برایم دیـکتــــــه می کنــــد
و نـُمره من
بـاز می شود . . . صــفــــــــر !
هنــــــوز . . .بعد ازچندماه
نـبودنـت را . . . یـاد نگرفتــــه ام
نمی دانم چرا اینگونه است؟
وقتی نگاه عاشق کسی به توست
می بینی اما
دلت بسته به مهر دیگری است
بی اعتنا می گذری
و عاشقانه به کسی می نگری
که دلش پیش تو نیست...
خسته از روزهای تکراری
افسرده از بازی روزگار
دل زده از مردم دنیا
آزرده خاطر از همه
شکست های پی در پی
و .... و .... و .... و .... و
اینها همه تاوان است
تاوان یک نگاه
تاوان دروغام
تاوان یک نگاه و لرزش دل
کاش فرصت برای امتحان کردن وجود داشت
....!
چگونه استـــ حال من…
با غمـــ ها می سازمــــ…
با کنایه ها می سوزمــــــــــ…
به آدم هایی که مرا شکستند لبخند می زنمـــــــــ…
لبخندی تـــلخـــــــ….
خــــــــــداونــــــــــــــــــــدا…
می شود بگویی کجای این دنیـــــــــــــا جای من استــــــــ…
از تــــــــــــــو و دنـــیایی که آفـــــــــــریدی
فقط در اعماق زمینـــــ اندازه یه قـــــــبر
فقط یک قبـــــــــــــــر…
در دور تـــــــــــرین نقطه جــــــهانــــ
می خــــــــــــواهمـــــــــ...
خــــــــدایـــــا خــــــسته ام خــــــستهـــــــ…
زنی که دوستش داری را به من معرفی کن
تا به او عاشق تو بودن را بیاموزم
.
.
مهم نیست آن زن من نیستم
مهم این است؛ کسی کمتر از «عشــق» به تـو نگوید!
تنهایی را دوست دارم!
عادت کرده ام که تنها با خودم باشم،
دوستی میگفت: عیب تنهایی این است:
که عادت میکنی خودت تصمیمی بگیری،
تنها به خیابان میروی،
به تنهایی قدم میزنی.
پشت میز کافی شاپ تنهایی می نشینی
و آدمها را نگاه میکنی،
ولی من به خاطر همین حس دوستش دارم!
تنها که باشی نگاهت دقیق تر میشود و معنادار،
چیزهایی میبینی که دیگران نمیبینند،
در خیابان زودتر از همه میفهمی پاییز آمده
و ابرها آسمان را محکم در آغوش کشیده اند!
میتوانی بی توجه به اطراف،
ساعتها چشم به آسمان بدوزی
و تولد باران را نظاره گر باشی.
برای همین تنهایی را دوست دارم،
زیرا تنها حسی است که به من فرصت میدهد خودم باشم!
با خودم که تعارف ندارم،
ماه هاست-به-تنهایی-عادت-کرده-ام...!
ﺣﺎﻻ ﻧﻮﺑﺘﻪ ﻣﻨﻪ ﺳﺎﻗﯽ ﺑﺮﯾﺰ ...
ﭘﯿﮑﺎ ﺑﺮﻩ ﺑﺎﻻ...
ﺑﺰﻥ ﺑﻪ ﺳﻼﻣﺘﯽ ﻫﻤﻪ ﺍﻭﻧﺎﯾﯿﮑﻪ ﻗﺒﻼ ﺑﻮﺩﻥ ﻭﻟﯽ ﺩﯾﮕﻪ ﻧﯿﺴﺘﻦ ﭼﻮﻥ ﺩﯾﮕﻪ ﺍﻭﻧﺎﯾﯽ ﻧﯿﺴﺘﻦ ﮐﻪ ﻗﺒﻼ ﺑﻮﺩﻥ...
ﺳﻼﻣﺘﯿﻪ ﺭﺩ ﭘﺎﻫﺎﯾﻪ ﺭﻭ ﻗﻠﺒﻤﻮﻥ...
ﺳﻼﻣﺘﯽ ﺍﻭﻧﺎﯾﯽ ﮐﻪ ﻣﯿﺨﻨﺪﻥ ،ﺍﻣﺎ ...ﯾﻪ ﻋﻤﺮ ﺑﻐﺾ ﺩﺍﺷﺘﻦ ﻭ ﻫﯿﭽﮑﺲ ﻧﻔﻬﻤﯿﺪ...
ﺳﻼﻣﺘﯽ ﺍﻭﻧﺎﯾﯽ ﮐﻪ ﺑﺮﺍﯼ ﺭﻓﺘﻦ ﺍﻭﻣﺪﻩ ﺑﻮﺩﻥ...
ﺳﻼﻣﺘﯽ ﺍﻭﻧﺎﯾﯽ ﮐﻪ ﺣﺮﻣﺖ ﻧﻮﻥ ﻭ ﻧﻤﮏ ﮐﻪ ﻫﯿﭻ !! ﺣﺮﻣﺖ ﺧﺎﻃﺮﺍﺗﯿﻢ ﮐﻪ ﺑﺎﻫﺎﺷﻮﻥ ﺩﺍﺷﺘﯿﻤﻢ ﻧﮕﻪ ﻧﺪﺍﺷﺘﻦ...
ﺳﻼﻣﺘﯽ ﺩﺧﺘﺮﯼ ﮐﻪ ﺑﻪ ﻋﺸﻘﺶ ﮔﻔﺖ : ﺍﮔﻪ ﺑﻤﻮﻧﯽ ﻣﯿﺸﯽ ﺑﺎﺑﺎﯼ ﭘﺴﺮﻡ ﻭ ﺍﮔﻪ ﺑﺮﯼ ﻣﯿﺸﯽ ﺍﺳﻢ ﭘﺴﺮﻡ...
سلامتی پسری که به عشقش گفت : اگه بمونی میشی مادر دخترم و اگه بری میشی اسم دخترم...
ﺳﻼﻣﺘﯽ ﺍﻭﻧﺎﯾﯿﮑﻪ ﺩﻭﺳﺖ ﺩﺍﺷﺘﯿﻢ ﻣﺎﻝ ﻣﺎ ﺑﺸﻦ ﻭ ﺟﻠﻮ ﭼﺸﻤﻤﻮﻥ ﻣﺎﻝ ﯾﮑﯽ ﺩﯾﮕﻪ ﺷﺪﻥ
ﺳﻼﻣﺘﯽ ﮐﺴﯽ ﮐﻪ ﯾﻪ ﺭﻭﺯ ﻗﯿﺪ ﻫﻤﻪ ﭼﯽ ﺭﻭ ﺯﺩ ﻭ ﺑﺎ ﺗﻤﺎﻡ ﻭﺟﻮﺩﺵ ﻟﺒﺎﺗﻮ ﺑﻮﺳﯿﺪ ﻭﻟﯽ ﻭﻗﺘﻪ ﺭﻓﺘﻦ ﻭﺍﺳﻪ ﺍﯾﻨﮑﻪ ﺩﻟﺶ ﺗﻨﮓ ﻧﺸﻪ ﻣﯿﮕﻪ:ﺁﺩﻣﯿﺰﺍﺩﻩ ﺩﯾﮕﻪ ﻫﻮﺱ ﻣﯿﺎﺩ ﺳﺮﺍﻏﺶ...
ﺳﻼمتی اﻭﻧﺎﯾﯽ ﮐﻪ ﻣﺎ ﺭﻭ ﻫﻤﯿﻦ ﺟﻮﺭ ﮐﻪ ﻫﺴﺘﯿﻢ ﺩﻭﺳﺖ ﺩﺍﺭﻥ ؛ ﻭﮔﺮﻧﻪ ﺑﻬﺘﺮ ﺍﺯ ﻣﺎ ﺭﻭ ﻫﺮ ﮐﺴﯽ ﺩﻭﺳﺖ ﺩﺍﺭﻩ...
ﺳﻼﻣﺘﯽ ﺭﻓﯿﻘﯽ ﮐﻪ ﺍﺯ ﭘﺸﺖ ﺧﻨﺠﺮ ﺧﻮﺭﺩ ﻭ ﺑﺮﮔﺸﺘﻮ ﻟﺒﺨﻨﺪ ﺯﺩﻭ ﮔﻔﺖ: ﺑﯽ ﺧﯿﺎﻝ ﻣﯿﺪﻭﻧﻢ ﻧﺸﻨﺎﺧﺘﯽ...
شده یه چیزی تو دلت سنگینی كنه....؟؟؟
خیلی سخته ادم كسی رو نداشته باشه...
دلش لك بزنه كه با یكی درد دل كنه ولی هیچكی نباشه...
نتونه به هیچكی اعتماد كنه هر چی سبك سنگین كنه تا دردش رو به یكی بگه ...
نتونه آخرش برسه به یه بن بست ...
تك وتنها با یه دلی كه هی وسوسش می كنه اونو خالی كنه ...
اما راهی رو نمی بینه سرش روكه بالا می كنه آسمون رو می بینه به اون هم نمی تونه بگه...
خیری از آسمون هم ندیده
مگه چند بار اشك های شبونش رو پاك كرده...؟!
بهش محل هم نداده تا رفته گریه كنه زود تر از اون بساط گریه اش رو پهن كرده تا كم نیاره ...
خیلی سخته آدم خودش به تنهایی خو كنه اما دلی داشته باشه كه مدام از تنهایی بناله...
خیلی سخته آدم ندونه كدوم طرفیه؟!
خیلی سخته آدم احساس كنه خدا اونو از بنده ها ش جدا كرده ...
خیلی سخته ندونی وقتی داری با خدا درددل می كنی داره به حرفات گوش می ده یا ...
پرده ی گناهات اونقدر ضخیم شده كه صدات به خدا نمی رسه....
گاهی وقتا از سر دلتنگی
یه چیزایی براش می نویسم...
بعدش با خودم فکر میکنم نوشتن چه فایده داره
وقتی اونها رو نمی خونه
آخرشم ، همه رو پاک می کنم
و هیچکدوم رو براش نمی فرستم...!
با اینکه اون هیچکدوم از حرف هام رو نخونده
اما من تموم حرف هام رو گفتم...!
عکس دختر عاشقانه دلم میخواهد … چند وقــتی کرکره دلمو بکشم پاییـــن …
یه پارچـــه سیـاه بزنم درش و بنـویسم: کسی نمـــــــرده فقط دلـــــــــم گرفتــــــه…!
تو را خودم چشم زدم
بس که نوشتمت میان نوشته هایم بیآنکه
اسپند بچرخانم
میان واژهها . . .
گاهی دلت بهانه هایی می گیرد که خودت انگشت به دهان می مانی...!!
گاهی دلتنگی هایی داری که فقط باید فریادشان بزنی اما سکوت می کنی ...
گاهی..!! پشیمانی از کرده و ناکرده ات...
گاهی دلت نمی خواهد دیروز را به یاد بیاوری انگیزه ای برای فردا نداری و حال هم که...
گاهی فقط دلت میخواهد زانو هایت را تنگ در آغوش بگیری وگوشه ای گوشه ترین گوشه ای...!
که می شناسی بنشینی و"فقط"نگاه کنی...
گاهی چقدر دلت برای یک خیال راحت تنگ می شود...
عشق یعنی خاطرات بی غبار
دفتری از شعرو از عطر
عشق یعنی یک تمنا یک دنیا
زمزمه ای عاشقانه با سوزوساز
عشق یعنی چشم خیس مست او
زیر باران دست تو در دست او
کیا عشقو تجربه کردن؟اسمه عشقشون چیه؟
+میگه:خیالت راحت...
شکسته ها نفرین هم بکنند.
گیرانیست...!
نفرین.
ته دل میخواهد
دل شکسته هم که دیگر
سروته ندارد...
لعنت به تمـــــام کسانی که
"تــــــو "
نیستند
ولـــــــــــــی
عطر تو رو میزنن
این روزها
جای خالی تو را با عروسکی پر میکنم
همانند توست
"مرا دوست ندارد"
"احساس ندارد"
امـــــــــا
هر چه هست
دل شکستن را بلد نیست
دیگر چیزی نمیخواهــــم
آغـــوش تـــــو باشد
و
شانه هـــــای تـــــو
به دنیا میگویم"خدافظ من دنیایم را پیدا کردم"
وقتی حس میکنم
جایی در این کره خاکی
تـــــــــو
نفس میکشی
و
من از همان نفسهایت نفس میکشم
آرام می شوم
تـــــو بـــــاش
"هــــوایــت"
"بـــــویت"
برای زنده ماندم کافیست
آغوش گرمم باش!
بگذار فراموش کنم لحظه هایی که
در سرمای بی کســی لــرزیــدم ...
ی رسد روزد که بی هم می شودم یک به یک از جمع هم کم می شویم می رسد روزی که ما درخاطرات موجب خندیدن غم می شویم گاه گاهی یاد ما کن ای رفیق می رسد روزی که بی هم می شویم
ایســــــتــــاده ام … بگـــذار ســـرنوشـــت راهـــش را بـــرود … ! مـــن ، همیــن جا ، کنار قـــول هـایت ، درســــت روبــروی دوســـت داشتـــنت و در عمــــق نبـــودنت ، محـــــکم ایــستاده ام !!
ناراحتی یعنی هرجا میری یاده خاطرات بااونا بودن بیفتی
ناراحتی یعنی دیگ دوست نداشتی باشی بری مدرست
چون چشمای اون دوستات جلوچشته
ناراحتی یعنی کادوهایی که برات خریدنو بوکنی
ناراحتی یعنی ناامید شدن از زندگی....
کاش یکی پیدا میشد که وقتی میدید گلوت ابر داره وچشمات بارون... به جای این که بپرسه:چته؟ چی شده؟ بغلت کنه و بگه:"گریه نکن"
تو بنویس... از دلتنگی هایت،از درد هایت،از حرف هایت... از هر چه دلت میگوید!!! بنویس برایم...
√ هـَمـه ﮮِ مــُخـآطـَبــْ هــآ ،
رَفـتــَنــﮯ هـَسـتـَنــــد !
کـِه آخرش تَنهآ میشَوی./
حـَتـمــآ بــآیــَد
آدَمـْ هــَمـْ حـِسـآبـشــآטּ نـَڪُنــﮯ
تــآ دوسـتـَتــْ بــِدآرَنــد !...
سردش بود... دلم را برایش سوزاندم... گرمش که شد با خاکسترش نوشت، خداحافظ...
وقتی که دیر نبود من به بودنش نیازمند شدم وقتی که دیگر رفت من به انتظار امدنش نشستم وقتی که نمی توانست مرا دوست بدارد من او را دوست داشتم وقتی که او تمام کرد من شروع کردم... وقتی او تمام شد... من اغاز شدم وچه سخت است تنها متولد شدن مثل تنها زندگی کردن است مثل تنها مردن!